جدول جو
جدول جو

معنی لاک سنگ - جستجوی لغت در جدول جو

لاک سنگ
نام مرتعی در اندارکلی شیرگاه قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلاب سنگ
تصویر قلاب سنگ
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک سنگ
تصویر سبک سنگ
سبک وزن، کم وزن، خفیف، کنایه از خوار، کنایه از بی وقار، کنایه از کم قیمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلا سنگ
تصویر فلا سنگ
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
دهی از سدن رستاق، بخش مرکزی شهرستان گرگان. واقع در شش هزارگزی باختر گرگان، دشت، معتدل، مرطوب، مالاریائی. دارای 95 تن سکنه شیعه فارسی زبان. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباسی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به لامیلنگ شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
معیار. (مهذب الاسماء) ، آنچه برای تساوی دو کفه در ترازو نهند. (فرهنگ رشیدی). پارسنگ:
لیک در میزان حلمت کم بود ازپای سنگ.
کاتبی (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به پاسنگ و پارسنگ شود
لغت نامه دهخدا
(لَ سَ)
خاموش. ساکت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ سَ)
آن مقدار از آب که آسیاب را به گردش می آورد. (آنندراج). آسیاگرد
لغت نامه دهخدا
(سَ)
حجر غاغاطیس. رجوع به غاغاطیس شود
لغت نامه دهخدا
(قُ عَ)
دهی است از دهستان پایین جام بخش رشخوار تربت جام شهرستان مشهد که در 42هزارگزی جنوب خاوری تربت جام واقع است. جلگه و گرمسیر است و 25 تن سکنه دارد. محصول آن عبارت از غلات، پنبه، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. آبش از قنات تأمین میشود و راههای مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قُلْ لا سَ)
سنگ قلاب. قلماسنگ. فلاخن، و آن ریسمانی است که در دو سر آن حلقه باشد و میان آن را پهن بافند، یا یک قطعۀ چرم پهن گذارند تا سنگ در آن نهاده بپرانند. (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ سَ)
مرد سبکسار و بی ته و بی وقار و کم قیمت. سبکسر. (آنندراج) (برهان). جلف:
پیری که بسالی سخن خام نگوید
باشد بر او خام و سبک سنگ و سبک سار.
فرخی.
، آنچه یا آنکه وزنش کم باشد. کم وزن. سبک وزن:
چو یاقوت باید سخن بی زبان
سبک سنگ لیکن بهایش گران.
ابوشکور.
لعل با تیغ تو خزف رنگی
کوه با حلم تو سبک سنگی.
نظامی (هفت پیکر ص 30)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
اغبر. (ابوالفتوح رازی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گاو سنگ
تصویر گاو سنگ
گاو زهره گاو دارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلاب سنگ
تصویر قلاب سنگ
پارسی است کوپن کوبن کلماسنگ فلاخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پار سنگ
تصویر پار سنگ
پاره سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک سنگ
تصویر سبک سنگ
کم وزن، بیوقار بی تمکین، بی قیمت بی ازر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای سنگ
تصویر پای سنگ
معیار، پار سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با سنگ
تصویر با سنگ
گرانبار سنگین، بلندقدر عظیم القدر با تمکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب سنگ
تصویر لب سنگ
خاموش، ساکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب سنگ
تصویر لب سنگ
((لَ. سَ))
ساکت، خاموش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبک سنگ
تصویر سبک سنگ
((~. سَ))
بی وقار، بی قیمت
فرهنگ فارسی معین
مقدار آبی که یک سنگ آسیاب را بگرداند
فرهنگ گویش مازندرانی
کفگیر ویژه ی کندن ته دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بابل کنار بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ آسیاب
فرهنگ گویش مازندرانی
آن چه که در ته لاوک به جا مانده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی نزدیک روستای نارنج بن نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
فلاخن
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ، سفت و محکم، فلاخن قلاب سنگ، سفت ومحکم، سرفه
فرهنگ گویش مازندرانی
قلا سنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
فلاخن، سنگ انداز
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در کلاردشت چالوس، بازی کودکان که با سنگ های کوچک پهن انجام می گیرددر این بازی
فرهنگ گویش مازندرانی